مقدمه
ماکیاولی یا به قول برخی فارسی زبانها ماکیاول، فیلسوف در عرصه سیاست، شاعر و غزلسرا، نمایشنامه نویس و آهنگساز مشهور ایتالیایی، مردی که تاریخ فکر و اندیشه، سیاست وحکومتداری را به قبل و پس از خود تقسیم نمود. مردی که عموم مردم دنیا از جمله ایرانیان نظرات او را با ضد اخلاق بودن و جمله “هدف وسیله را توجیه می کند” میشناسند. پدر اندیشه سیاسی غرب و از طراحان اصلی مفهوم جدید قدرت دولت و سیاست مدرن. یا شاید مردی که پس از ۵ قرن هنوز هم درسهای زیادی برای رهبری، علم مدیریت و سیاستورزی دارد و تلفیق خدمت در سیاست و جامعهشناسی وی سبب شده تا سالها بعد به یکی از متفکران بزرگ در این حوزه تبدیل شود!.
با مقاله جدید برنا همراه باشید تا با مردی آشنا شوید که موافقان بسیار دارد و مخالفان بی شمار. نویسنده کتابی که عدهای آن را در زمرهی کتابهای مقدس به شمار میآورند و عدهای دیگر آن را کتابی شیطانی میخوانند.
زندگینامه
نیکولو دی برناردو دِ ماکیاولی (به ایتالیایی: Niccolò di Bernardo dei Machiavelli) در ۳ مه ۱۴۶۹ در فلورانس، یکی از پنج دولت ایتالیا چشم به جهان گشود.
خانواده وی ادعای وابستگی به آریستوکراسی داشتند، اما ظاهراً هرگز در زمره آنها نبودند. پدر او قاضی و مشاور حقوقی برجسته علاقمند به ادبیات و تحت تاثیر نگرش اومانیستی بود. اساسا ماکیاولی را می توان بلندگوی آرا و اندیشه های سیاسی و اجتماعی دوران رنسانس دانست. تنها تجربه سیاسی مهم وی در دوران طفولیت تماشای ساونارولا(Savonarola) از دور بود. او از کودکی با آراء اومانیستی زمانه خود از طریق تعلیم و تربیت آشنا شد به نظر میرسد مطالعات زیادی در نوشتههای کلاسیک ایتالیا و لاتین داشته است. اما سبک بی تکلف، نیرومند و ساده نوشتههای او نشان میدهد که آموزش مدرسه ای رسمی نداشتهاست. متاسفانه درمورد کودکی و زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست!
زندگی سیاسی ماکیاولی نویسنده ایتالیایی
پیشگفتار زندگی سیاسی
قبل از اینکه بحث در مورد زندگی سیاسی ماکیاولی را آغاز کنیم باید اذعان نمود که او به قیمت علاقه و تلاش برای اتحاد سرتاسر ایتالیا تمام اتهامهای وارده در طول تاریخ را بهجان خرید. چون ماکیاولی زمانی میزیست که ایتالیا بهطور کلی و فلورانس زادگاه او دستخوش آشفتگیهای گستردهای بودند. ایتالیا کشوری تجزیه شده بود که به تعداد زیادی دولتها و سرزمینهای کوچک تقسیم میشد. در بسیاری از شهرهای ایتالیا دو نوع حکومت استبدادی و جمهوری به سرعت جانشین یکدیگر میشدند. به نظر او رسید تنها راه حل ممکن اتحاد سراسری ایتالیاست، که فقط با رهبری شهریاری امکانپذیر است که در راه این هدف با از خود گذشتگی مصممانه اقدام کند و هیچ گونه ملاحظه انسان دوستانه، اخلاقی، دینی یا نوع پرستانه نباید در کارش سستی آورد. اندیشه ماکیاولی وقتی به روشنی فهمیده خواهد شد که این نکته اساسی دانسته شود.
آغاز زندگی سیاسی
ماکیاولی فردی به شدت وطن پرست و علاقهمند به سیاست بود تا اینکه توانست به عنوان یک منشی ساده وارد دستگاه دولتی فلورانس شود. درست پس از اعدام ساونارولا. در ۱۵۰۰ میلادی به مأموریتی دیپلماتیک در دربار لویی دوازدهم فرستاده شد.
برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر همواره مورد حمله قرار دادهاند. علت آن نوشتن کتابی به نام شهریار (Il Principe) است که وی برای خانواده مدیچی (Medici)، حاکمان فلورانس نوشتهاست. درواقع هیچ یک از حاکمان به اندازه شاهزاده حاکم واتیکان یعنی سزار بورجیا (Cesare Borgia) بر او تأثیر نگذاشتند. به گواهی تاریخ بورجیا مردی بیرحم و حیلهگر بوده، درست شبیه حاکمی که در کتاب شهریار ترسیم شده است. ماکیاولی حقیقتاً سیاستهای بورجیا را نمیپسندید اما فکر میکرد که با حاکمی هم چون بورجیا اهالی فلورانس میتوانند ایتالیا را متحد کنند، هدفی که ماکیاولی در تمام عمرش دنبال آن بود .
ماکیاولی در فلورانس به تشکیل یک ارتش ملی دست زد که مسئولیت آموزش این ارتش را بر عهده گرفت. اما دیری نپایید که این ارتش ملی که ماکیاولی برای تربیت آن زحمت کشیده بود از هم پاشید و درست زمانی که مدیچیها به حکومت فلورانس بازگشتند و انقلاب واژگون شد ماکیاولی از مسند خود برکنار شد.
پایان زندگی سیاسی و شروع ماکیاولی دیگر تا پایان زندگی!
او پس از برکناری تا سال ۱۵۲۷ در گوشه ای زندگی کرد و ماکیاولی دیگری شد. از دست دادن شغل او را به جای کار سیاسی مجبور به نگارش درباره سیاست کرد.
شارل بنوا دربارهٔ پایان زندگی سیاسی ماکیاولی و آغاز زندگی دیگر او نوشت:
همه چیز از دست رفت، اما همه چیز به دست آمد. ماکیاولی مقام خود را از دست داد، ولی ما ماکیاولی را به دست آوردیم
شارل بنوا
همونطور که گفتیم او کوشید تا با نوشتن کتابی که فکر میکرد مطابق میل خاندان مدیچی باشد وبا تقدیم کتاب به آنان نظر مساعد آن خانواده را جلب کند. درواقع شهریار برای نیل به این هدف نوشته شد. اما خاندان مدیچی با آنچه که در کتاب آورده بود موافق نبودند در نتیجه او همچنان بیکار ماند. بعدها، زمانی که منتقدین کتاب را دیدند از تفکرات مطرح شده در شهریار حیرت کردند و همین مسئله باعث بدنامی ماکیاولی بعد از مرگش شد.
چند سال بعد خاندان مدیچی از فلورانس رانده شدند و انقلاب دوباره برقرار شد و ماکیاولی به کسب مجدد پست و مقام خود که سالها قبل از دست داده بود امیدوار شد.اما شهرتی که کتاب شهریار داشت باعث شد مردم فکر کنند تفکر وی شبیه مدیچیهاست در نتیجه وی به مقام سابقش انتخاب نشد. او ۱۵ سال پایانی عمرش پس از روی کار آمدن دوباره خاندان مدیچی را در فقری توام با امید در سان کاشانو نزدیک فلورانس گذراند، شاید اگر به خاطر این مشکلات و سختیها نبود، ممکن است هرگز چیزی از او منتشر نمیشد، چون بیشتر آثار او که پایه و اساس تفکر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است در این دوران نوشته شد.
از اینجا سراشیبی تندی در زندگی وی آغاز شد سلامتی او رو به ضعف نهاد و چندی بعد در ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷ دیده بربست.
ماکیاولی به طور مداوم بهدلیل حمایتش از حکومت فاسد مورد لعن بود. و حتی امروزه نیز به حکومت فاسد “حکومت ماکیاولیستی” گفته میشود. هرچند که به تازگی شخصیت حقیقی وی تا حدودی روشن شدهاست.
آثار نیکولو ماکیاولی
- شعر و کمدی
- مکاتبات
- شهریار
- تاریخ فلورانس
- هنر جنگ
- گفتارهای ماکیاولی
- مجموعه آثار ماکیاولی
- گفتاری درباره ی پیزا
بخشی از اندرزهای ماکیاولی به پادشاه دورانش در کتاب “شهریار”:
داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد، در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بیرحم و بیعاطفه و بیوفا و بیعقیده و نادرست باشد.
سخن آخر
با توجه به تاثیر شگرف ماکیاولی بر سیاست و تاریخ و ارزش و اهمیت کتاب شهریار، در مقاله دیگری به بررسی آثار، تفکرات و اندیشههای او خواهیم پرداخت.